تورفتی و به راه تو هنوزچشم انتظارم
نمیخوام تا بدونی توهنوزم بیقرارم
بهارمن تو یار من توتنها یادگار من
منی که بی تو میمردم چرابردی قرارمن
برای من توما بودی کجا ازمن جدا بودی
به هرجامن گذرکردم توبامن پابه پابودی
عشق من عشق تو یادمن یاد تو
فریاد و فریاد از غم تو...
شب رفتن برای من به معنای تباهی بود
من عاشق گمون کردم که عشق ما خدایی بود
اگرباغصه دمسازم اگر از بغض آوازم
بمیرم گر زتنهایی پس از تو دل نمیبازم
عشق من عشق تو یادمن یاد تو
فریاد و فریاد از غم تو
صفحه قبل 1 2 4 5 ... 410 صفحه بعد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0