براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درود بر شما بازديدكننده گرامی به وبلاگــــــ قصر کـاغذی1 خوش آمديد .لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگـــــــ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگـــــــ ياري رسانيد . براي سريع تر رسيدن به مطلب مورد نظر از قسمت موضوعات استفاده كنيد همچنين ميتونيد به آرشيو مراجعه كنيد...
باتشکر ازشمابازدیدکننده گـــــــــرامــــی
مدیروبلاگــــــــ:sadghi
جمعه 14 بهمن 1386 ساعت 10 بعد از ظهر |
بازدید : 662 |
نوشته شده به دست sadghi |
(نظرات )
توی قرن خشم و فولاد.زیر یخ باد زمستون .
یه گل عاطفه سبزشدتوی یک باغچه ی بیرون
نه یه دست باغبونی که ازش خارو بگیره
نه یه نور گرم آفتاب توی فصل برف و بارون ای شقایق
گل قصه با تو همسنگرو راهم توی رگبار زمستون
یادتو پشت و پناهم
اگه تنهایی و غصه از تو امیدو گرفته
ابر امیدو سپیدی دشمن شب سیاهم ای شقایق...شقایق ..شقایق.گل قصه
برگاشو پیچیده دورش توی این سوزش جلاد
ساقه اما استواره توی خاک و گلو فولاد
خواب آزادی و رویش پیچیده تو رگو ریشش
بیقرار اما صبوره خسته از این همه بیداد ای شقایق
گل قصه باتو همسنگرو راهم توی رگبار زمستون یاد توپشت وپناهم
اگه تنهایی وغصه از تو امید و گرفته
ابر امید و سپیدی دشمن شب سیاهم ای شقایق...شقایق..شقایق.گل قصه...